نمایش آخرین ساعاتِ زندگی یک محکوم به اعدام، حتما گزینهی جذابی برای فیلمسازان به شمار میرود، به همین خاطر است که فیلمهای بسیاری با این موضوع ساخته شدهاند. در میانِ چنین فیلمهایی شاید همچنان فیلمِ امریکایی می خواهم زنده بمانم (به کارگردانی رابرت وایز با بازی سوزان هیوارد) یکی از بهترینِ آنان باشد. مسیر سبز (فرانک دارابونت)، دم صبح (حمید رحمانیان) و تا حدی روز روشن (حسین شهابی) نیز دربارهی آخرین ساعاتِ زندگی محکومان به اعدام است و حالا افخمی در «صبح اعدام» یک ساعت و نیم از زندگی دو شخصیتِ مهم تاریخ معاصر (طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی) را به تصویر کشیده است.
به گزارش فیلمنیوز، تقریبا یک دهه بعد از آخرین باری که افخمی پشت دوربین قرار گرفت، میگذرد. او اعلام کرد دیگر (لااقل در ایران) فیلمی نمیسازد و خودش را بازنشسته کرده است، اما بعد از تصمیمیش منصرف شد. ماحاصل آن هم فیلم «صبح اعدام» است که حالا در جشنواره حضور دارد.
کارگردانی | دربارهی صبح اعدام باید بدانید که با یک فیلم بیوگرافی روبهرو نیستید. فیلم دربارهی کشتار پانزدهم خرداد 42 و نتایجِ آن است و اعدام طیب و حاج اسماعیل هم بخشی از آن اتفاق محسوب میشود. افخمی دوربیناش را مثلِ یک ناظرِ بیطرف در دادگاه گذاشته تا محکومان آخرین وصیتهایشان را انجام دهند و آخرین حرفهای شان را با هم رد و بدل کنند؛ به همین خاطر است که این فیلم را باید یک مستندِ داستانی دانست که در فضای میانِ مستند و داستان شناور است.
افخمی راوی یک ساعت و نیم قبل از اعدام این دو شخصیت است و هیچ تلاشی برای دراماتیزه کردنِ ماجرا نکرده است. خبری هم از قصههای عاطفی شخصیتها نیست. نه زندگی شخصی محکومان را میبینیم، نه از زنانی که در وصیتشان به آن اشاره میکنند خبری است و نه از قصهی عشقِ احتمالیشان چیزی میشنویم. هر چه هست، فضای مردانهای است که با دستبند و تیر و دادگاه سر و کار دارد. در این میان افخمی تنها در لحظاتی کوتاه، مادرِ حاج اسماعیل را نشان میدهد آن هم بدونِ آنکه مخاطب کلامی از او بشنود.او در این روایت طرفِ انصاف را گرفته و چون فیلمهای ایدئولوژیکِ اوایل انقلاب، سعی نکرده شخصیتی شیطان از آدم بدهای داستان به تصویر بکشد. هیچ برخوردِ بدی با محکومان در دادگاه نمیشود و آنان آزاد هستند که هر چه میخواهند (و در هر مدت زمانی که دلشان میخواهد) بیان کنند. برایشان چای برده میشود و زندانبانان نیز همراهی بسیاری با آنان میکنند و انگار دلشان با آنان است.
طراحی صحنه و لباس: افخمی برای این فیلم چند لوکیشن داشته: زندان، صحنِ دادگاه، راهروی دادگاه و محلِ تیرباران. صحنِ دادگاه، درست منطبق با دادگاههایی است که در دههی 40 وجود داشته است. افخمی در این باره وسواسِ زیادی به خرج داده و پیشتولیدی طولانی را از سر گذرانده است. طراحی لباس هم بینقص و کاملا مطابق با آن دوران است.
فیلمنامه | روزنامهی کیهان، فردای روزِ اعدام طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی (11 آبان 1342) گزارشِ مفصلی دربارهی این ماجرا منتشر میکند. بیست سال قبل، افخمی این گزارش را در کتابخانهی ملی میبیند و از آن کپی میگیرد و گوشهای از کتابخانهاش میگذارد، در حالیکه همواره سودای آن را داشته است که فیلمی دربارهی این تیرباران بسازد. پیش از هر چیز هم لازم است تا آن خبرنگار را پیدا کند، جستوجویش را آغاز میکند؛ حتی به روزنامهی کیهان هم میرود تا شاید کسی از پرسنلِ قدیمِ این روزنامه، نویسنده را بشناسند،اما خبرنگار را پیدا نمیکند. گزارش نشان میدهد که نویسندهاش، نوعی دلبستگی به طیب و اسماعیل داشته است. افخمی، فیلمنامه را براساسِ همین گزارش مطبوعاتی کیهان نوشته و برخی از دیالوگهای طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی که در روزنامه آمده را به صورت مستقیم در فیلمنامه استفاده کرده است. «طیب در گذر لوطیها» که در آن گفتوگوهای متفاوتی با لوطیهای تهران دربارهی طیب شده، هم یکی دیگر از منابعِ افخمی در نگارشِ این اثر بوده است، هم برای اینکه طیب را بیشتر بشناسد و همین برای اینکه لحنِ تهرانی مورد استفاده از دو قهرمان در فیلم کاملا منطبق با لهجهی تهرانیان دههی چهل باشد. حالا بیست سال بعد از تمامِ آن اتفاقات، افخمی پنج هفته وقت گذاشته و فیلمنامه را نوشته است.
پروسهی فیلم | قرار بود زمستانِ 1401 فیلم کلید بخورد؛ اما در فضای عجیب و غریبِ آن روزهای کشور، این اتفاق نیفتاد و این فیلم تابستانِ امسال با تهیهکنندگی علی شیرمحمدی و همکاری حوزه هنری، فیلمبرداری شد. عوامل فیلم با وجود جستوجوهای فراوان، نتوانستند از خانوادهی طیب کسی را پیدا کنند و گویا فرزندانِ او همه هماکنون در خارج از ایران زندگی میکنند؛ اما خواهر و دامادِ خانوادهی حاج اسماعیل رضایی چندباری سرِ صحنهی فیلم آمدهاند. کارگردان البته دلش میخواست تا فیلم در جشنوارهی سالِ گذشته نمایش داده میشد، چون خودش آن را مقابلهای مستند با اتفاقاتی میداند که پاییز ١۴٠١ اتفاق افتاد. افخمی میگوید: ««صبح اعدام» نشان میدهد تظاهرات واقعی و سه هزار کشته و زخمی و سرازیر شدن تانکها در خیابانها در یک روز یعنی چه.»
بازیگران | کارنامهی افخمی نشان میدهد که با ستارههای بزرگی همکاری داشته است، اما او خود به نوعی چهرهساز هم بوده است. خیلی بازیگران با فیلمهای او دیده شدند و اینجا هم دو بازیگر وجود دارد که اگرچه سابقهی بازیگری دارند؛ اما چهرههای چندان شناختهشدهای نیستند تا مخاطب هیچ پیشزمینهای از آنان نداشته باشد و بتواند با آنها به عنوانِ دو شخصیتِ تاریخی ارتباط برقرار کند. از حق هم نباید گذشت که بازیگران بازی های درخشانی از خود به جای گذاشتهاند.مسعود شریف (بازیگر نقش طیب) که بیشتر در تئاتر فعال بوده، در این فیلم اولین نقشِ اول خود در سینمای ایران را بازی میکند. او خود تهرانی نیست، اما گویشِ تهرانی و شمایلِ لوطیهای این شهر را به خوبی ایفا کرده است که به نظر میرسد افخمی در این پروسه نقشِ مهمی داشته است. خود شریف هم میگوید که اضافه شدن فک و دندان (که پروسهای طولانی در جریان گریم بوده) به او کمک کرد تا لهجهی تهرانی را بهتر ادا کند. ارسطو خوشرزم نیز از تئاتر برخاسته و بازیاش یکی از نقاطِ قوت فیلم است.
حاشیهها | کارگردان خودش پیشبینیهای لازم را دربارهی فیلم کرده و میگوید فکر میکند که خیلیها از دیدنِ این فیلم عصبانی شوند. افخمی اصولا فیلمسازی است که موضوع اکثر فیلمهایش حساس هست و به شکلِ بالقوه خاصیتِ حاشیهسازی دارد (عروس، شوکران و …) ؛ اما اظهاراتِ خودش است که بیش از هر چیز برایش دردسرساز میشود. او اما ابایی از این مسئله ندارد و میگوید که فیلمساز باید مردم را به فکر بیاندازد. کارگردانِ کهنهکار، اعتقاد دارد که فیلمهای جدی شما را عصبانی میکند چون وادارتان میکند تا در زندگیتان تجدیدنظر کنید!