مهرداد صدیقیان از دوران نوجوانی قدم به سینما گذاشت و اولین موفقیتهایش را در این عرصه زمانی به دست آورد که هنوز به بیست سالگی هم نرسیده بود. او مثل هر بازیگری آثار قوی و ضعیف زیادی در کارنامهاش دارد اما از جمله بازیگرانی است که آثار موفقش بیشتر در ذهنمان مانده است. او درحال حاضر با فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح» به کارگردانی مهران مدیری روی پرده سینماهاست و در سریال «داریوش» به کارگردانی هادی حجازیفر هم نقشآفرینی میکند.
به گزارش فیلمنیوز، فیلم «ساعت 6 صبح» به کارگردانی مهران مدیری از سوم مرداد روی پرده سینماها رفته است؛ فیلمی با بازی سمیرا حسنپور، مهرداد صدیقیان، مونا فرجاد، تینو صالحی و مهران مدیری که اکرانش کماکان ادامه دارد. به این بهانه مروری داریم بر نقشهای مهم کارنامه مهرداد صدیقیان.
ساعت 6 صبح | مهران مدیری | 1402
مهرداد صدیقیان در «ساعت 6 صبح» برای اولینبار با مهران مدیری همکاری کرده است. درست است که اندازه نقشش کوتاه است و در بخش مهمی از فیلم حضور ندارد اما در یک سوم پایانی سر میرسد و کنش نهایی فیلم به دست او انجام میشود. صدیقیان در نقش برادر شخصیت اصلی فیلم ظاهر شده؛ دختری که پس از سالها تلاش بالاخره کارهایش جور شده و قصد مهاجرت دارد اما درست سر بزنگاه به خاطر یک اتفاق نزدیک است از پرواز جا بماند. صدیقیان که ابتدای فیلم به عنوان شخصیتی ساده و ساکت و مهران معرفی میشود، بعد از اینکه میبیند موقعیت خواهرش به خطر افتاده است، از کوره در میرود و جنسی دیگر از بازیاش را به نمایش میگذارد. عصیانگری صدیقیان و رفتارهای عصبی و عجیبش به عامل مهمی در پیشبرد داستان بدل میشود و چالش اصلی فیلم را رقم میزند. بازی صدیقیان مقابل مهران مدیری در سکانسهای پایانی فیلم جزو نکات مثبت آن به حساب میآید و به نحوی معنای فیلم را کامل میکند.
تصور | علی بهراد | 1399
سال 1399 مهرداد صدیقیان در فیلم «تصور» به کارگردانی علی بهراد، موقعیت متفاوتی را در همراهی با لیلا حاتمی تجربه کرد. «تصور» فیلم تجربی متفاوتی بود و به طور طبیعی نتوانست مخاطبان زیادی را با خودش همراه کند اما با دو بازیگر و موقعیتهای جذابی که در آن قرار میگرفتند، موفق شد معانی مهمی را منتقل کند. در «تصور» صدیقیان ایفاگر نقش اصلی بود؛ رانندهای که به دختری شیرینیفروش علاقه داشت و توانایی ابرازش را به دست نمیآورد. هربار لیلا حاتمی در قالبی متفاوت با ماجرایی جدید به عنوان یک مسافر، سوار ماشیناش میشد و در دیالوگهایی که باهم داشتند، ماجرای جدیدی شکل میگرفت که قطعهای از پازل فیلم را تکمیل میکرد. «تصور» موقعیت جذابی را پیش روی صدیقیان گذاشت تا خودش را در فرمی جدید اثبات کند.
ماجرای نیمروز | محمدحسین مهدویان | 1395
یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه مهردان صدیقیان، «ماجرای نیمروز» است. در این فیلم نقش پسری جوان و تازهکار به نام حامد را دارد که در جریان پروندههای سال 1360 با یک گروه اطلاعاتی همکاری میکند. او برای اینکه بتواند از پس یک کار مهم بربیاید خودش را یکی از اعضای سابق سازمان مجاهدین جا میزند و سر قرار با یکی از اعضا میرود. سر قرار تازه متوجه میشود با دختری قرار گذاشته که پیش از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها به او علاقهمند شده بوده و بین عشق و وظیفه سرگردان میشود. شخصیت حامد از ابتدا تا انتها به واسطه ماجراهایی که از سر میگذراند تغییر میکند و صدیقیان بسیار ملموس و ظریف این تغییر را در بازیاش به تصویر میکشد. او در طول فیلم از قالب یک جوان پرشور و انرژی رفته رفته به پسری خسته و رنجکشیده تبدیل میشود و در پایان فیلم به اوج استیصال میرسد. صدیقیان با نگاهها و لبخندها و تغییر حالت چهره و لحن صحبت کردنش بهخوبی توانسته است از یک سو عشق و علاقه به فریده و از سوی دیگر تردید و نگرانیاش را بروز دهد. صدیقیان در جشنواره سیوپنجم فیلم فجر برای بازی در نقش حامد نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
مادر قلباتمی | علی احمدزاده | 1393
داستان فیلم «مادر قلباتمی» در یک شب و در ارتباط با چند جوان در خیابانهای تهران روایت میشود. صدیقیان در این فیلم با ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی و محمدرضا گلزار همراه میشد. فیلم داستان مشخصی نداشت و روی برشی از زندگی چند جوان تمرکز کرده بود. صدیقیان در نقش یکی از دوستان این دو دختر با آنها همراه میشد. هدف مشخصی نداشت و نه از چیزی ناراحت میشد و نه چیزی را جدی میگرفت. تمام فکرش پی خوشگذرانی و لذت بردن از زمان حال بود و این ویژگی رفتاری کاملا با نوع پوشش و حرف زدن و خندههایش همخوانی داشت. صدیقیان خیلی خوب توانسته بود خصلت رایج جوانانی از این دست را در بازیاش پیاده کند و به همین دلیل هم بود که کاملا میتوانستیم او را با این ویژگیها بپذیریم. «مادر قلب اتمی» فیلم موفقی در اکران نبود و بسیاری از مخاطبان نتوانستند با آن ارتباط بگیرند اما مخاطبان خاص خودش را پیدا کرد.
ناخواسته | برزو نیکنژاد | 1392
صدیقیان یکی از متفاوتترین نقشهایش را در فیلم «ناخواسته» به کارگردانی برزو نیکنژاد بازی کرد. در این فیلم نقش یک طلبه جوانی را داشت که نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت میکرد اما رفتهرفته در مسیری قرار میگرفت که عاشق میشد و زندگیاش تغییر میکرد. درواقع در این فیلم همانطور که از نامش برمیآید شخصیتها ناخواسته کنار هم قرار میگرفتند و شاهد برشی از زندگی هریک از آنها بودیم. صدیقیان در این قالب سعی میکرد سربهزیر و محتاط به نظر برسد و نسبت به سایر نقشهایش تفاوتی ایجاد کند. این تغییرات و ویژگیهای جدید باعث میشود که نقش کاملا باورپذیر به نظر برسد.
اتوبوس شب | کیومرث پوراحمد| 1385
صدیقیان یک سال بعد از بازی در «عصر جمعه» با زندهیاد کیومرث پوراحمد در فیلم «اتوبوس شب» همکاری کرد و نقش نوجوانی به اسم عیسی را با لهجه جنوبی بسیار دقیق از آب درآورد. عیسی پسر نوجوان 16 سالهای بود که جای پدرش امورات خانه را مدیریت میکرد و پس از شهید شدن پدرش به جای او به جبهه میآمد. او ماموریت داشت به همراه همرزم مجروحش چهل اسیر عراقی را از آبادان به بندر ماهشهر ببرد. صدیقیان هم موفق شده بود در جایگاه یک نوجوان رزمنده از پس ایفای نقش بربیاید و آن را باورپذیر اجرا کند و هم تمرکز خیلی خوبی روی لهجه جنوبی داشت. با اینکه قصد داشت نقش نوجوانی خام را ایفا کند اما خیلی پخته از پس آن برآمد. او در جشنواره فجر، جشن خانه سینما، جشن حافظ و جوایز اسکرین آسیا پاسیفیک نامزد جایزه شد.
عصر جمعه | مونا زندحقیقی | 1384
مهرداد صدیقیان از جمله بازیگرانی است که از همان نقطه ورود به عرصه بازیگری توانست توانمندیهایش را در بازی مقابل دوربین به رخ بکشد و در کمترین زمان برنده جایزه شود. او سال 1384 در 16 سالگی برای اولین بار در «عصر جمعه» به عنوان یک نوجوان مقابل دوربین رفت و بازی قدرتمندی به نمایش گذاشت. جلوگیری از اکران فیلم باعث شد تا سالها بازی او دیده نشود و صدیقیان بعدتر با اتوبوس شب به مخاطبان معرفی شود. تازه وقتی بعد از 15 سال فیلم از محاق درآمد، همه بازی صدیقیان را در این فیلم تحسین کردند. محور اصلی فیلم «عصر جمعه»، زنی به نام سوگند است که از نوجوانی خانه را ترک کرده و پس از اشتباههای زیاد و تحمل سالها زندان حالا با پسرش که مدتها در کانون اصلاح و تربیت بوده زندگی میکند. از آنجایی که به مسئله تعصب بیجا پرداخته بود، تا مدتها امکان اکران نداشت.
فیلم تصور رو من خیلی دوست داشتم