کیانوش عیاری کارگردان توانمندی است؛ کارگردانی خوشفکر و اهل ریسک که در ساخت فیلمها و سریالهایش مدام دست به نوآوری میزند و قائل به چارچوبها و قوانین دستوپاگیر نیست. عیاری در «کاناپه» دست به ساختارشکنی زده و در تلاش برای جابهجا کردن خطوط قرمز، قدم موثری برداشته است. خود عیاری در مصاحبهای گفته که از همان ابتدا میدانسته «کاناپه» با این شیوه ساخت به احتمال 99.5 درصد اکران عمومی نمیشود اما باز هم دست از این تجربهورزی برنداشته است. با اتکا به این امر که به فقط نمایش گذاشتن مویی که از سر روییده مشکلساز است و در سریالهای تلویزیونی هم بارها از کلاهگیس استفاده شده، در نماهای داخلی فیلم زنان را با کلاهگیس نشان داده است. زنهای این فیلم در جمع محارمشان با کلاهگیس ظاهر میشوند و به محض ورود نامحرم یا هنگام خروج از خانه، شال و وسری سر میکنند؛ درست مثل زندگی معمولی. «کاناپه» بیش از هرچیز روی جسارت عیاری بنا شده و به همین دلیل هم شاید صحبت کردن از نقاط ضعف سوژه، فیلمنامه، بازیها و … چندان هم مورد بحث نباشد. با اینحال نمیتوان از «کاناپه» حرف زدن و از ارزیابی همهجانبه آن دست کشید.
به گزارش فیلمنیوز، «کاناپه» به کارگردانی کیانوش عیاری چند روزی است با کیفیتی بالا در یوتیوب منتشر شده است. کیانوش عیاری از مخاطبان خواسته اثرش را تماشا نکنند اما این درخواست طبیعتا با توجه به اتفاق صورت گرفته چندان امکانپذیر به نظر نمیرسد. نگاهی داریم همهجانبه به ابعاد مختلف این فیلم.

هیجان ظاهری | «کاناپه» کیانوش عیاری در نقطه شروع مخاطبانش را شگفتزده میکند. مردی با یک کاناپه وارد خانهاش میشود و همسر و دخترهایش با موهای باز به استقبالش میآیند. گرچه شکل و شمایل کلاهگیسها واقعی نبودن موها را فریاد میزند اما بهرحال ما را با موقعیت جدید مواجه میکند که پیشتر نمونهاش را سراغ نداشتهایم. چهار زن درون خانه درحالی به زندگی ادامه میدهند که لباس معمولی به تن دارند و شال روی سرشان آنها را از حالت عادی خارج نکرده است. خب همین به برگ برنده فیلم تبدیل میشود اما خب بعدش چی؟ بعد از اینکه ده دقیقه ابتدایی فیلم را میبینیم و از این شگفتی عبور میکنیم باید ببینیم کیانوش عیاری از انتخاب کلاهگیس برای زنهای فیلمش دنبال چه هدفی بوده است. آیا این معمولی بودن در ارتباط مستقیم با مفهوم فیلم است یا نه؟ آیا قرار است زنهای معمولی این فیلم با بازی زیرپوستی و عمیقی که پس شخصیتهایشان نهفته معنای جدیدی منتقل کنند؟ اینجاست که هرچی پیش میرویم خیلی از سوالهایمان بیجواب میماند.

سوژه | فیلم روی سوژه بامزهای بنا شده. پدر خانواده برای حفظ آبروی دخترش در مراسم خواستگاری، کاناپهای که یک نفر کنار خیابان رها کرده را به داخل منزل میبرد و وقتی پای خواستگارها به خانه باز میشود میفهیمیم کاناپه متعلق به خانه آنهاست و چون چرک و نخنما شده آن را بیرون انداختهاند. حالا خانواده عروس باید تلاش کنند برای حفظ آبرو این واقعیت را وارونه جلوه دهند و تا پای جان هم پیش میروند. سوژه در نگاه اول جذاب است و شاید حتی در بستر یک اثر کمدی و بدون تمرکز روی منطق رئال بتوان روی آن مانورهای زیادی هم داد. مشکل جایی پیش میآید که قرار است این سوژه را در قالب اثری اجتماعی و تلخ ببینیم و باورش کنیم. در این صورت انتظار داریم کارگردان اثری پیچیدهتر پیش رویمان بگذارد؛ اثری که از همان نقطه شروع نتوان پایانش را حدس زد. «کاناپه» تخیل مخاطب را درگیر نمیکند و یک جورهایی لقمه جویده شده را در دهانش میگذارد و از پیچشهای داستانی هم در آن خبری نیست.

بازیها | غیر از فرهاد آییش، بابک حمیدیان و ابوالفضل پورعرب که از میان بازیگران مطرح سینما انتخاب شدهاند، زنها بازی قدرتمندی از خود نشان نمیدهند. حتی متوجه نمیشویم علت انتخاب سه فرزند برای این خانواده چه بوده است. اگر یکی از دخترها حذف میشد یا در خانواده داماد دختری حضور نداشت مشکل خاصی پیش میآمد؟ دیالوگها و رفتارها آنطور که باید احساسات مخاطبان را برنمیانگیزد و اینبار هم همهچیز در سطح باقی میماند. در تمام طول فیلم به این فکر میکنیم که اگر روی سر این بازیگران شالی وجود داشت، بازهم حاضر بودیم به بازیشان امتیازی بدهیم؟ یا فیلم را به خاطر بازی تصنعی آنها با تلهفیلمهای عصر جمعه مقایسه میکردیم؟

در انتظار معنا | «کاناپه» میتوانست معنای عمیقی داشته باشد و دل مخاطبان را با تلخی زیادش به درد آورد اما به نظر میرسد هم کیانوش عیاری و هم بازیگران، آنقدر به فکر فرم و شیوه ارائه جدید اثر بودهاند که نتوانستهاند اثری عمیق و چندلایه به نمایش بگذارند. «کاناپه» با تمام پتانسیلهایش به اثری معمولی تبدیل میشود که نمیتواند در کارنامه کیانوش عیاری ماندگار شود. وقتی نام «کاناپه» به میان میآید به یاد جسارت عیاری و تلاشی که برای ساختارشکنی انجام داده است میافتیم اما طبیعتا به عنوان اثری پرمعنا و عمیق در ذهنمان برجا نمیماند.
«کاناپه» سیزدهمین ساخته سینمایی کیانوش عیاری است که در سال 1395 آماده نمایش شد ، اما به دلیل استفاده از پوشش «گلاه گیس» برای بازیگران زن به محاق توقیف رفت.