«پوست شیر» بهعنوان یکی از موفقترین سریالهای شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر چهارشنبه هفته گذشته به پایان راه رسید؛ به مناسبت پخش قسمت پایانی این سریال جذاب به بازخوانی فرازوفرود داستان پرغصه آن از قسمت ابتدایی تا پایان پرداختهایم.
به گزارش فیلمنیوز، برگبرنده برادران محمودی در اولین تجربه خود در شبکه نمایش خانگی نه فقط ایده اصلی که فرآیند تبدیل ایده به یک روایت گیرا و جذاب بود . فیلمنامه «پوست شیر» فارغ از خرده ایرادهایی که بخشی از آن را میتوان در هر تجربهای طبیعی دانست، یکی از موفقترین فیلمنامههای سریالی در سالهای اخیر بوده است. داستان سریال از جایی درست آغاز شد و در فرازهای کلیدی بهخوبی توانست به گذشته بازگردد و در هر بار رفت و برگشت، بخشهایی از معمای اصلی را حل کند. حالا در ادامه به مرور قسمت به قسمت این سریال پرداختهایم.
قسمت اول | آغاز ماجرا
نمایی کلی : داستان «پوست شیر» با آزادی نعیم کلید خورد. در نخستین نما از سریال صحنهای رویایی از خاطرهای دور در حافظه نعیم را دیدیم که دخترش ساحل را در دوران کودکی به یاد میآورد و بعد با مراجعه او به لیلا که حالا همسر سابقش شده است، در جریان 15 سال زندانی بودن او قرار گرفتیم. معرفی کاراکترها بخش اصلی این قسمت از سریال را به خود اختصاص داده و در همین قسمت شاهد اولین دیدار نعیم و ساحل بودیم. روابط پدرودختر میان آنها گرم میشود و راهی سفر شمال میشوند. صدرا تنها در یک نما در این قسمت دیده میشود.
اتفاقات غیرمنتظره : اولین اتفاق غیرمنتظره در این قسمت واکنش ساحل به بازگشت پدرش در اولین دیدار با نعیم بود اما شوک اصلی در دقایق پایانی رقم خورد. آنجایی که نعیم در مسیر بازگشت از شمال ناگهان در برابر چراغهای روشنمانده اتومبیلش در کنار جاده به هوش میآید و متوجه میشود هیچ نشانی از ساحل نیست.
ستاره قسمت اول : برگبرنده اصلی «پوست شیر» از همان ابتدا کیفیت نقشآفرینی بازیگران بود. در قسمت اول اما در کنار درخشش هادی حجازیفر، نقشآفرینی علیرضا کمالی در نقش رضا پروانه هم از همین قسمت به چشم مخاطبان آمد.
قسمت دوم | تراژدی یک قتل
نمای کلی : نعیم مات و مبهوت در برابر پلیس نشسته و مفقودی دخترش را گزارش میکند. این آغاز قسمت دوم است و آرامآرام قرار است با اولین اتفاق تراژیک در داستان مواجه شویم. در همین قسمت است که جسد ساحل پیدا میشود و همانطور که انتظار میرود اولین انگشت اتهامها به سمت نعیم میرود. بابت شباهت نشانههای قتل ساحل به قتلهای یک قاتل زنجیرهای به نام «درختی»، پای محب مشکات به داستان باز میشود.
اتفاقات غیرمنتظره : شوک اصلی در سکانسهای ابتدایی این قسمت مربوط به طرح نشانههایی مبنیبر احتمال تعرض نعیم به دخترش ساحل به مخاطب وارد میشود. شائبهای که با سکانس تلخ درگیری لیلا و نعیم برسر خراشهای دیده شده بر سینه نعیم، به اوج خود میرسد. حتی مأموران سراغ سرگرد سابق بررسی پرونده نعیم هم میروند و فرید سجادیحسینی در این نقش گزارههایی را مطرح میکند که ابهامها درباره نعیم بیشتر شود.
ستاره قسمت دوم : پانتهآ بهرام بخش عمدهای از بار دراماتیک این قسمت را به تنهایی بردوش میکشد بهخصوص در سکانسهای مواجههاش با خبر قتل ساحل و شناسایی وسایل همراهش. شهاب حسینی هم با سکانس معروف شکستن ظرفها و بعد از آن تقابلش با رسول برسر قبول بازگشت به اداره، ورودی تأثیرگذار به سریال دارد.
قسمت سوم | محب به میدان آمد
نمای کلی : تراژدی قتل ساحل آنقدر تلخ بود که انتظار هم میرفت بخشهایی از قسمت سوم سریال به مراسم ختم او و عزاداری اطرافیان اختصاص پیدا کند. بهزاد صحرایی بهعنوان ناپدری ساحل هم حالا وارد داستان میشود و متوجه اوجگیری اختلاف میان او و لیلا برسر دروغ بزرگ او درباره مرگ نعیم میشویم. از طرف دیگر محب مشکات که سالها قبل دختر کوچکش را بر سر تقابل با قاتل درختی از دست داده، تمایلی به بازگشت به شغلش ندارد اما سروان جلوه او را مجاب به تغییر نظرش میکند. تحقیقات میدانی محب آغاز میشود و همزمان با مشکوک شدن لیلا به صدرا، او هم بازداشت میشود.
اتفاقات غیرمنتظره : صدرا را از همان قسمت ابتدایی سریال در تکپلانهایی دیده بودیم و آرامآرام متوجه رابطهاش با ساحل شدیم اما اینکه او بهعنوان یکی از مظنونین قتل دوست سابقش به دام پلیس بیفتد غیرمنتظره بود. لیلا از طریق یک قطعه عکس متوجه ماجرای رابطه صدرا و ساحل میشود و او اینگونه به داستان وارد میشود.
ستاره قسمت سوم : بابک کریمی در نقش بهزاد صحرایی و پانتهآ بهرام در نقش لیلا، حضوری تعیینکننده و تأثیرگذار در این قسمت از سریال داشتند. بازی ژیلا شاهی در نقش مژگان هم آرامآرام از همین قسمت به چشم مخاطبان آمد.
قسمت چهارم | تماس از ساحل
نمای کلی : قسمت چهارم با یک فلاشبک شیرین آغاز میشود. نعیم و ساحل در کافهای در شمال با هم خلوت کردهاند و میگویند و میخندند. ساحل زنگ تلفن نعیم را تغییر میدهد و حتی تلاش میکند برایش گزینه ازدواج جور کند! در زمان حال مشکات در حال بررسی گمانهها علیه صدراست. در چند فلاش بک در جریان فرآیند آشنایی صدرا و ساحل هم قرار میگیریم. مشکات متوجه جای تزریق روی بازوی نعیم میشود. نعیم هم ناگهان به یاد نور قرمزی میافتد که در لحظه به هوش آمدن در شب حادثه دیده است. همین نور قرمز سرنخی میشود برای پیدا کردن فیلمی از لحظه حمله به نعیم و دخترش در جاده.
اتفاقات غیرمنتظره : سکانس مواجهه صدرا با تصویر سوخته جنازه ساحل در اداره آگاهی از سکانسهای تلخ این قسمت بود اما شوک اصلی دقیقا در سکانس پایانی رقم خورد. جایی که نعیم مشغول سیگار کشیدن در خلوت خود بود و ناگهان صدای زنگ موبایلش بلند شد؛ همان زنگی که ساحل برای نام خودش سیو کرده بود.
ستاره قسمت چهارم : مهرداد صدیقیان در نقش صدرا آرامآرام حضوری جدیتر در سریال پیدا میکند و در این قسمت هم بهخوبی از پس ایفای نقش در موقعیتهای حساس این نقش برآمده است.
قسمت پنجم | گذشتهات رو شخم بزن!
نمای کلی : هیجان تماس با نعیم از تلفن همراه ساحل، آنقدر کشش داشته که قسمت پنجم با سرانجام همین تماس آغاز شود؛ تماسی هولناک که به ارسال ویدئویی از تعرض به ساحل پیش از مرگش منجر میشود. نعیم فرو میریزد و سراغ محب میرود. حالا مشخص میشود که پای یک کینه قدیمی در میان است. نعیم با همراهی رضا پروانه تصمیم به تسویه حساب با تمام آدمهایی میگیرند که حدس میزنند جایی از آنها کینه به دل گرفته باشند. همزمان در همین قسمت شاهد ممارست صدرا برای همراه شدن با نعیم هستیم و برشهایی از گذشته عاشقانهاش با ساحل را میبنیم.
اتفاقات غیرمنتظره : اصلیترین اتفاق تکاندهنده این قسمت همان ویدئوی مربوط به تعرض به ساحل بود که مواجهه نعیم و محب با آن لحظاتی تراژیک را در داستان رقم زد. از سوی دیگر بررسی دوربینهای ترافیک در اتوبان، تبدیل به سرنخی برای مأموران آگاهی میشود تا ردپایی از یکی از تعقیبکنندگان نعیم پیدا کنند.
کدام بازیگران خوش درخشیدند؟
همچنان علیرضا کمالیدر حال درخشش در سریال است. سکانسهای مربوط به همراهی رضا پروانه با نعیم تماشایی اجرا شده است. بازی شهاب حسینی در سکانس گریه عصبیاش بعد از مواجهه با ویدئوی مربوط به تعرض به ساحل هم بهشدت تأثیرگذار است.
قسمت ششم | تکروی ممنوع!
نمای کلی : فرد ناشناسی که به استناد دوربینهای مداربسته اتوبان در شب تعقیب نعیم و ساحل از ماشین سارقان پیاده شده، خیلی زود ردیابی میشود. نیمه نخست این قسمت مربوط به بازجویی از اوست اما گویی همه کارها را با سفارش فردی گمنام و ناشناس انجام داده که هیچ رد و نشانی هم از او ندارد. بهزاد هم لیلا را از خانه بیرون میاندازد و ماشین و کار لیلا را هم از او میگیرد. محب از بازجویی فرد مظنون به نتیجهای نمیرسد و او را آزاد میکند اما نعیم کوتاه نمیآید. فرد مظنون وقتی از تهدید نعیم مطلع میشود پا به فرار میگذارد. محب درباره تکرویهای نعیم به او هشدار میدهد.
اتفاقات غیرمنتظره : رفتار بهزاد با لیلا و فرآیند تبدیل شدن مادر ساحل به یک زن بیپناه در خیابانهای شهر، از اتفاقات تلخ و غیرمنتظره این قسمت از سریال بود. بهخصوص که لیلا در این شرایط سخت حفظ غرورش را به اصرار برای تغییر نظر بهزاد، ترجیح داد.
ستاره قسمت ششم : پانتهآ بهرام در چند سکانس از این قسمت سریال، بازی درخشانی از خود ارائه کرد که یکی از آنها سکانس بگومگویش با بهزاد و ترک خانه در شبی بارانی بود؛ ترکیبی از غم و غرور و استیصال.
قسمت هفتم | معمای زانتیا
نمای کلی : قسمت هفتم با تعقیب محب از سوی نعیم و رضا آغاز میشود. در طرف دیگر شاهد اقامت لیلا در خوابگاهی متعلق به زنان بیسرپرست هستیم. زندگی او پس از اخراجش از خانه توسط بهزاد روز به روز سیاهتر میشود. نعیم هم که در مسافرخانه مستقر است، به ضرب کتک و اجبار تلاش دارد صدرا را از خود دور کند. محب که ردی از ماشین تعقیبکنندگان نعیم و ساحل را به دست آورده به دنبال اوراقشده ماشین است اما نعیم و رضا زودتر رد زانتیا را پیدا میکنند و به بهنام میرسند؛ کسی که سفارش سرقت زانتیا را داده است.
اتفاقات غیرمنتظره : ویژهترین اتفاق در این قسمت مربوط به پیدا شدن ردپای یکی از مهرههای مرتبط با تعقیب رضا و ساحل در سفر شمال است و جذابیت پرداخت این ماجرا هم این بود که بهنام با وجود قراری که با نعیم میگذارد، زودتر دست او را میخواند و از مهلکه فرار میکند.
ستاره قسمت هفتم : پانتهآ بهرام در سکانسهای مربوط به استیصال لیلا و استقرار ناگزیرش در اقامتگاه زنان بیسرپرست، درخشان ظاهر شده است. بازی هادی حجازیفر و علیرضا کمالی در سکانس خریداری اسلحه و بگومگوی نعیم و رضا برسر هواخواهی از یکدیگر هم از بازیهای تماشایی این قسمت است.
قسمت هشتم | یک گام جلوتر
نمای کلی : در ابتدا شاهد سکانسهایی از تنهایی مژگان و لیلا هستیم. محب و تیمش یک گام عقبتر از نعیم و رضا، به فرامرز میرسند تا از طریق او بتوانند ردی از بهنام پیدا کنند. بهزاد از لیلا طلاق میگیرد. از طرف دیگر صدرا سراغ نعیم میرود و خبری غیرمنتظره به او میدهد؛ او در روز قرار با بهنام در صحنه حضور داشته و هنگام فرار از مهلکه او را تعقیب کرده است. نعیم و رضا، با همراهی صدرا موفق میشوند یک گام جلوتر از پلیس خود را به مخفیگاه بهنام برسانند.
اتفاقات غیرمنتظره : یکی از اتفاقات غیرمنتظره در این قسمت پیشگام شدن صدرا و اعلام اطلاع او از محل اختفای بهنام بود. شوک اصلی اما جایی رقم خورد که نعیم و رضا تنها چند قدم مانده به شکار کردن بهنام، با سر رسیدن پلیس مجبور میشوند عقبنشینی کنند. تعلیق مربوط به حرکت نعیم با اسلحهای در دست به سمت بهنام دستگیرشده از سوی پلیس، پایانبخش این قسمت بود.
ستاره قسمت هشتم : بازیگر ناشناخته نقش فرامرز در این قسمت یکی از اجراهای درخشان را داشت. ژیلا شاهی و علیرضا کمالی هم دو تکگویی جذاب در این قسمت داشتند یکی خطاب به خدا و دیگری خطاب به نعیم.
قسمت نهم | حرف بزن لعنتی!
نمای کلی : بهنام به دام پلیس افتاده و دوستش را نعیم شکار کرده است. بخش عمدهای از قسمت نهم بهعنوان اولین قسمت سریال در فصل دوم به بازجویی از این دو سرنخ اختصاص پیدا کرده است. نعیم مشغول شکنجه دوست بهنام است تا رد و نشانی از قاتلان دخترش پیدا کند و محب مشکات هم تلاش دارد تا اعترافی از بهنام بگیرد. در این میان دو سرنخ جدید پیدا میشود. محب در محل وقوع حادثه مهرههایی از حروف انگلیسی یک دستبند را پیدا میکند و به نام «سام» میرسد و همزمان با مشکوک شدن به ماجرای لغزندگی جاده در شب حادثه، رد سیمکارتی که گزارش را به پلیس داده میگیرند و به نام نریمان غلامی میرسند.
اتفاقات غیرمنتظره : اتفاق غیرمنتظرهای در این قسمت از سریال شاهد نیستیم و جذابترین فرازهای داستانی مربوط به یافتن سرنخهای جدید از سوی پلیس میشود. معمای قتل ساحل با مطرح شدن نام نریمان غلامی پیچیدهتر میشود.
ستاره قسمت نهم : بهزاد خلج در نقش رسول از همان قسمت ابتدایی سریال حضوری محکم و قابلقبول در سریال داشت و در قسمتهایی مانند همین قسمت نهم، بیشتر درخشیده است. مانند سکانس مواجهه او با مجید در زندان برای یافتن ردی از سیمکارتی که مشخص میشود به نام نریمان غلامی است.
قسمت دهم | خالکوبی عقاب پنجسر
نمای کلی : مژگان در تکاپوی کسب درآمد سراغ غریبههایی میرود که او را وارد کار توزیع مشروبات میکنند. همزمان لیلا سراغ محب میرود تا پیگیر سرانجام پرونده قتل دخترش شود. خواهر نعیم که از شرایط نابسمان لیلا و طلاق شوهرش از او مطلع شده سراغ نعیم میرود و از او میخواهد هوای لیلا را داشته باشد. همزمان پلیس بهدنبال یافتن نریمان غلامی است و بهعنوان یک ورزشکار بکس رد او را در یک باشگاه میزند. از سوی دیگر نعیم، بهنام را در زندان تحتفشار میگذارد و متوجه میشود یکی از تعقیبکنندگان دخترش، خالکوبی یک عقاب پنجسر بر پشتش داشته است. آنها از طریق همین نشانی ردی از او پیدا میکنند.
اتفاقات غیرمنتظره : اتفاق غیرمنتظرهای در جریان نیست اما پیگیری همزمان محب و نعیم از دو مسیر متفاوت برای پیدا کردن سرنخهای مرتبط با قتل ساحل از جذابیت این قسمتهای سریال است. سکانس جذاب قسمت دهم مربوط به بازجویی تلفنی نعیم از بهنام در زندان میشود.
ستاره قسمت دهم : بازیگران اصلی همچنان درخشان هستند اما ویژهترین نقشآفرینی در قسمت دهم بیتردید متعلق به ژیلا شاهی است. در سکانسهای مربوط به عملیات بررسی آرایشگاههای زنانه برای یافتن ردپای تتوکار نریمان، مژگان با آرایشی غلیظ حضوری درخشان دارد.
قسمت یازدهم | سلاخی کفتار!
نمای کلی : آرایشگاه طناز که تتوی یکی از تعقیبکنندگان نعیم و ساحل را زده بود، پیدا میشود و خیلی زود نعیم و همراهانش ردپای نریمان غلامی را پیدا میکنند. همزمان محب مشکات به دیدار مربی باشگاه ورزشی نریمان میرود و از طریق مذاکره با این مربی موفق میشود آدرسی از محل مبارزات غیرقانونی نریمان و دوستانش بهدست بیاورد اما اینبار هم نعیم، یک گام جلوتر از پلیس به محل میرسد و نریمان را شکار میکند. از طرف دیگر مژگان به دلیل فروش مشروبات دستگیر میشود. سکانس پایانی این قسمت مربوط به اعترافات تکاندهنده و تلخ نریمان است که مدعی میشود شخصا به ساحل تجاوز کرده است. او در لابهلای حرفهایش اسم صمد را مطرح میکند.
اتفاقات غیرمنتظره : بیتردید یکی از تکاندهندهترین فرازهای سریال «پوست شیر» همین دقایق پایانی قسمت یازدهم بوده است. جایی که نریمان با بیرحمی تمام از جزییات تعرض به ساحل پیش چشم پدر و مادرش میگوید و سرانجام هم نعیم با ضربات چکش او را میکشد.
ستاره قسمت یازدهم : دو بازی درخشان در این قسمت یکی مربوط به مربی باشگاه نریمان است و دیگری هم قطعا مربوط به کامران تفتی است که به بهترین شکل توانست در کوتاهترین زمان، کریهترین و تأثیرگذارترین چهره را از نریمان بازآفرینی کند.
قسمت دوازدهم | چرا من نمیمیرم؟
نمای کلی : جنازه نریمان باید در باغ خاک شود. لیلا حین پاک کردن خونهای باقیمانده از کشتن نریمان، موبایل او را پیدا و از طریق انگشت اشاره جنازه، قفل آن را باز میکند. نام «صمد» روی تلفن همراه نریمان بهترین رد برای پیدا کردن اوست. همزمان نعیم متوجه میشود که پلیس پیرو مفقود شدن نریمان بهدنبال او میگردد. از طرف دیگر رضا مجبور میشود برای آزاد کردن مژگان به کلانتری برود و شاهد دعوایی عاشقانه میان این دو هستیم. محب بهدنبال رمزگشایی از مهرههای دستبند، متوجه میشود «سام» میتواند اسم کامل فرد موردنظر نباشد. همزمان نعیم قهوهخانه محل اختفای دوستان صمد را پیدا میکند.
اتفاقات غیرمنتظره : صدرا هنوز در حاشیه روایت است اما فلاشبکهایی که به گذشته او زده میشود هر بار ابهامات تازهای را وارد داستان میکند. در سکانس پایانی این قسمت هم یکی از این گذشتهها را میبینیم. روزی که صدرا و ساحل در کافه نشستهاند و با ورود دختری به نام تینا حال صدرا دگرگون میشود.
ستاره قسمت دوازدهم : هادی حجازیفر از ابتدا حضوری درخشان در «پوست شیر» داشت اما در سکانس ابتدایی قسمت دوازدهم و در جایی که او بر سر رضا فریاد میزند که «چرا من نمیمیرم؟» و «چرا این داغ منو نکشته؟» فراموشنشدنی ظاهر شده است.
قسمت سیزدهم | آتش عشق و حسرت
نمای کلی : ماجرای تینا که در قسمت قبل در قالب یک فلاشبک مطرح شد، در ابتدای قسمت سیزدهم باز میشود تا متوجه حسرت عمیق صدرا بابت اشتباهی که منجر به شکستن دل ساحل شده است بشویم. صدرا حالا یک تنه به قهوهخانه میرود تا آدرس صمد را پیدا کند. از سوی دیگر رضا پروانه، مژگان را به محضرخانه میبرد و همه اموالش را به نام او میکند. محب مشکات هم با حضور مجدد در صحنه جرم موفق میشود پازل مهرههای دستبند را بهصورت اتفاقی کامل کند و به نام «صمد» میرسد. نعیم و محب همزمان عازم محل اختفای صمد میشوند.
اتفاقات غیرمنتظره : روایتی که از گذشته صدرا و ساحل میبینیم در نوع خود تکاندهنده است. در سکانس که ساحل، صدرا و تینا را در یک اتاق میبیند، فرومیریزد و حالا حسرت همین دلشکستگی او هنوز با صدرا همراه است. کیفیت حضور صدرا در قهوهخانه هم از اتفاقات غیرمنتظره این قسمت بود.
ستاره قسمت سیزدهم : بازی مهرداد صدیقیان در این قسمت از سریال درخشان است. بهخصوص در سکانسهای مربوط به قهوهخانه که او خود را در معرض ضرب و شتم اراذل قرار میدهد و در آخر هم تلاش میکند با تهدید به خودسوزی آدرس صمد را از دوستانش بگیرد.
قسمت چهاردهم | ساحل زنده است!
نمای کلی : صمد موفق میشود از دست پلیس فرار کند اما نعیم که در همان حوالی کمین کرده بود او را به دام میاندازد. پلیس همسر صمد را بازجویی میکند اما همزمان صمد زیر شکنجه نعیم اعتراف میکند که در میان سه نفری که او و دخترش را تعقیب کردهاند نفر اصلی بوده است. صمد مدعی است که سفارشدهنده اصلی هیچ رد و نشانی ندارد. نعیم صمد را به دار میکشد تا او زبان باز کند. او آدرس سفارشدهنده اصلی را به نعیم میدهد. نعیم با همراهی رضا و صدرا به خانه ویلایی موردنظر میرود اما با جای خالیاش مواجه میشوند.
اتفاقات غیرمنتظره : یکی از شوکهکنندهترین اتفاقات در قسمتهای مختلف «پوست شیر» مربوط به همین سکانس از قسمت چهاردهم میشود؛ سکانسی که نعیم وقتی با ویلای خالی مواجه میشود، ویدئویی از شمارهای ناشناس دریافت میکند که در بخشی از آن متوجه میشوند ساحل هنوز زنده است. دختر نعیم و لیلا اما هنوز اسیر دشمن آنهاست.
ستاره قسمت چهاردهم : قسمت چهاردهم فرصت ویژهای برای قدرتنمایی هادی حجازیفر و علیرضا کمالی بود؛ نعیم و رضا پروانه بهخصوص در سکانس اطلاع از زنده بودن ساحل، نقشآفرینی درخشانی دارند. بازی بازیگر نقش صمد هم قابل توجه است.
قسمت پانزدهم | در اسارت هیولا
نمای کلی : صمد هنو در چنگال نعیم است و باید تاوان دستدرازیاش به ساحل را بپردازد. نعیم او را در برابر دوربین موبایل برهنه میکند اما به او اجازه میدهد که برود. خبر زنده بودن ساحل اما برای همه حکم یک مژده را دارد. محب بابت فرار صمد بهشدت عصبانی است. تنها ردی که از او دارند، موتوری است که او را از صحنه فراری داده بود. حال رضا و مژگان هم بعد از مدتها با هم خوش است تا لحظهای که مژگان از بیماری سرطان رضا مطلع میشود. نعیم در ذهنش خاطرات سفر شمال با ساحل را مرور میکند. صمد بازمیگردد نعیم را به دام میاندازد. همزمان ساحل را در اسارت میبینیم.
اتفاقات غیرمنتظره : در این قسمت از سریال، مخاطبان نزدیکترین مواجهه را با هیولای داستان دارند. فردی که ساحل را به اسارت گرفته، در قاب اصلی همچنان غایت است اما دستهای او را در حین حضور در اسارتگاه ساحل میبینیم. هراس ساحل از او تکاندهنده است.
ستاره قسمت پانزدهم : پردیس احمدیه در «پوست شیر» حضوری متفاوت از سایر نقشآفرینیهای کارنامهاش داشته است. در این قسمت از سریال و در سکانسهای مربوط به اسارت ساحل، او درخشانتر از همیشه ظاهر شده است.
قسمت شانزدهم | شلیک به شیطان
نمای کلی : صمد که نعیم را ربوده و در صندوق عقب ماشینش انداخته در حال فرار است که بهصورت اتفاقی با محب و تیم همراهش مواجه میشود. تعقیب و گریز میان پلیس و همدستان صمد به شلیک متقابل گلوله منتهی میشود که یکی از آنها به شیشه ماشین محب اصابت میکند و صورتش با برادههای شیشه بهشدت مجروح میشود. نعیم و صمد هر یک جداگانه از صحنه میگریزند اما در خانه صمد باردیگر به هم میرسند. اینبار محب هم سر میرسد و در لحظهای که صمد، نعیم را نشانه گرفته با شلیک گلوله او را میکشد. نعیم با محب رخبهرخ میشود اما محب وقتی متوجه زنده بودن ساحل میشود، اجازه میدهد نعیم فرار کند. محب بابت همین تصمیم از اداره اخراج میشود. همزمان مژگان در تلاش است تا رضا را مجاب به درمان سرطانش کند.
اتفاقات غیرمنتظره : شوک اصلی در این قسمت مربوط به سکانسی است که محب اجازه فرار به نعیم میدهد. او که خود دخترش را از دست داده، زمانی که با انگیزه نعیم برای نجات جان دخترش مواجه میشود گزارشی اشتباه به مأموران پلیس میدهد تا نعیم بتواند از مهلکه فرار کند.
ستاره قسمت شانزدهم : نقشآفرینی شهاب حسینی در سکانس موأخذهاش از سوی مقام ارشدش در پلیس، درخشان است.
قسمت هفدهم | میخواهم زنده بمانی
نمای کلی : شاهد تلاشهای ساحل برای فرار هستیم که آدمربا سر میرسد و او را شکنجه میکند. جان ساحل هنوز در خطر است. به موازات شاهد ادامه کشمکشها میان مژگان و رضا پروانه برسر بیماری رضا هستیم. نعیم هم از ماجرا مطلع میشود و پادرمیانی میکند. از طرف دیگر نعیم سراغ محب میرود و از او کمک میخواهد. بعد از زنده شدن ساحل در داستان، ماجرای گزارش پزشکی قانونی در تأیید جنازه پیدا شده یکی از گرههای داستان بود که در این قسمت با مشخص شدن دست بردن یکی از کارمندان پزشکی قانونی در گزارش، این گره باز شد. لیلا خبر زنده بودن ساحل را به بهزاد میرساند اما حاضر نمیشود به خانه او بازگردد.
اتفاقات غیرمنتظره : بازبینی فیلم مربوط به زنده بودن ساحل و پیدا کردن شمار پلاک ماشین فرد آدمربا توسط محب از نقاط اوج داستان در این قسمت بود اما اتفاق غیرمنتظره در فضای احساسی میان رضا و مژگان رقم خورد؛ جایی که رضا پروانه برای اولینبار بهصورت مژگان سیلی میزند.
ستاره قسمت : ژیلا شاهی در قسمتهای مختلف «پوست شیر» درخشان بود اما در این قسمت نمیتوان قدرتنمایی او در سکانسها مرتبط با تکاپویش برای نجات عشق زندگیاش یعنی رضا پروانه را نادیده گرفت.
قسمت هجدهم | مرگ یک رویا
نمای کلی : در یک فلاشبک میبینیم که اخراج محب از اداره پلیس نقشهای برای بازی دادن آدمربا و امکان همراهی بیشتر محب با نعیم بوده است. محب و نعیم براساس پلاک ماشین آدمربا سرنخی پیدا میکنند و با همراهی لیلا و صدرا راهی ویلایی میشوند که احتمال میدهند ساحل در آن اسیر است. ساحل پیدا میشود. محب در ویلا، حلقهای پیدا میکند که حروف «عین صاد» روی آن حکاکی شده است. همزمان شاهد بستری شدن رضا در بیمارستان و همراهی مژگان با او هستیم. نعیم و خانواده ساحل را به سمت خانه میبرند که موتورسواری ناشناس با شلیک گلوله ساحل را به قتل میرساند.
اتفاقات غیرمنتظره : لحظات مربوط به یافتن ساحل در خانه ویلایی متروک، لحظاتی پرالتهاب در این قسمت از سریال بود اما بیتردید شوکآمیزترین اتفاق را باید لحظه ترور ساحل در مقابل چشم خانوادهاش دانست. مرگ ساحل آن هم تنها دقایقی بعد از لحظات شیرین بازگشت او به آغوش خانوادهاش، بهشدت تلخ و تراژیک بود.
ستاره قسمت : پردیس احمدیه در این قسمت از سریال هم خوش درخشید. او به خوبی توانست استیصال، ترس، بیپناهی و در عین حال شوق ساحل از رهایی را به تصویر درآورد؛ شوقی که با مرگش خاموش شد.
قسمت نوزدهم | حلقه مفقوده
نمای کلی : رضا در بیمارستان بستری است و مژگان در کنار تختش به خواب رفته است. این قسمت با درددلهای عاشقانه پروانه آغاز میشود. پلیس در حال پیگیری برای یافتن رد و نشانی از موتورسوار قاتل است.داغ لیلا و نعیم تازه شده است. مژگان مأمور میشود که خبر تلخ مرگ ساحل را به رضا برساند. صدرا آشفتهتر از همیشه بعد از خاکسپاری ساحل سرگردان است و بخشی از خاطرات عاشقانهاش با ساحل را میبینیم. محب از روی پرونده سابق نعیم به نام عباس صوفیانی میرسد که حروفش اسمش روی حلقه قاتل حک شده بود. هر چند نعیم در بند پلیس است اما محب بازهم خواستار آزادی او میشود. پای خلیل، برادر عباس و سمیه همسرش باردیگر به اداره پلیس باز میشود.
اتفاقات غیرمنتظره : در این قسمت شاهد اتفاق غیرمنتظرهای نبودیم اما بخش اصلی اتفاقات در خدمت رمزگشایی از تنها سرنخی است که از قاتل در دست پلیس است. حلقهای که در پایان همین قسمت مشخص میشود در فهرست طلاهای مسروقهای بوده است که بنا به اسناد باید در اختیار خود نعیم میبود!
ستاره قسمت : پانتهآ بهرام در این قسمت هم لحظههای درخشانی خلق کرده اما نمیتوان بازی علیرضا کمالی در سکانسی که رضا پروانه از مرگ ساحل باخبر میشود را نادیده گرفت.
قسمت بیستم | پانزده سال پیش…
نمای کلی : به استناد سرنخی که محب از نام عباس صوفیانی در پرونده نعیم مولایی پیدا کرد، این قسمت از سریال با روایت نعیم از گذشتهاش آغاز شد. نعیم همه داستان گذشتهاش با صابر و منصور را تعریف میکند. اتفاقاتی که منجر به قتل عباس و فرار کردن صابر و منصور با طلاهای سرقتی از عباس شده بود. طبق روایت نعیم، شیرین بهعنوان همسر صیغهای منصور، تنها بازمانده از آن اتفاقات بود. پلیس سراغ شیرین میرود و او روایت میکند که هنگام فرار از مرز، صابر و منصور کشته شدهاند. سفر نعیم و محب به مرز اما واقعیتهای تازهای را روشن میکند.
اتفاقات غیرمنتظره : روایت آنچه 15 سال پیش بر نعیم و دوستانش یعنی منصور و صابر گذشته است، بهطور کامل دریچه تازهای را به سمت ماجراهای سریال باز میکند اما از اتفاقات غافلگیرکننده این قسمت میتوان به سفر نعیم و محب به مرز و مواجههشان با قاچاقی آدم در مرز اشاره کرد؛ جایی که آنها متوجه میشود روایت شیرین از مرگ منصور و صابر، دروغ بوده است.
ستاره قسمت : ورود آناهیتا افشار در نقش شیرین به ترکیب بازیگران سریال، ورودی قابل قبول است. بهرام ابراهیمی در تک سکانس مربوط به نقش بهمن هم خوش میدرخشد.
قسمت بیست و یکم | سرنوشت تلخ شیرین
نمای کلی : شیرین بازداشت میشود. او حالا در برابر محب باید پاسخگوی روایت نادرستی باشد که پیشتر به زبان آورده است. او اینبار واقعیتها را به زبان میآورد. بنابر روایت تازه شیرین، منصور هنوز زنده است و صابر به دست او به قتل رسیده است. منصور آرامآرام از سایه بیرون میآید و مشخص میشود کینه او نسبت به نعیم از همان 15 سال پیش شعله گرفته و آرامآرام تبدیل به یک آتش مهیب شده است. پلیس شیرین را طعمه میکند تا منصور را به دام بیندازد. صدرا که همچنان سرگردان است، برای عیادت رضا پروانه به بیمارستان میآید. منصور سرانجام سر قبر برادرش صابر به دام میافتد.
اتفاقات غیرمنتظره : سکانسهای ملتهب مربوط به حضور شیرین در قهوهخانهای که محل قرار او با منصور بوده، جذاب و پرتعلیق است اما ویژهترین اتفاق در این قسمت بیشک رونمایی از منصور است. او بعد از مدتها از سابه بیرون میآید و به دام میافتد، اما با لبخندی بر لب!
ستاره قسمت : شهاب حسینی در نقش محب مشکات دو سکانس درخشان در این قسمت دارد؛ یکی در زمان بازجویی از شیرین و برای ترساندن او از حکم اعدام و دیگری زمانی که سر قبر دخترش میرود و با او درددل میکند.
قسمت بیست و دوم | شکار کفتار
نمای کلی : حالا منصور به دام پلیس افتاده است و رونمایی از او میتوانست نقطه پایانی بر داستان «پوست شیر» باشد اما گویی بازی این روباه، هنوز ادامه دارد. در لحظهای که منصور به دام میافتد، نعیم با اسلحهای در دست به سمت او میرود تا خودش حکم را اجرا کند اما محب، مانع او میشود. نعیم به محب میگوید که نریمان را در باغ به قتل رسانده است. پلیس پرونده منصور باجلان را زیرورو میکند. او سالها در ترکیه بوده و هر خلافی هم انجام داده است. حالا ولی پلیس برای نگه داشتن او نیاز به سند و مدرک دارد. منصور در بازجویی هیچ چیز را گردن نمیگیرد. محب اما اعتراف قتل برادرش صابر را از زبانش بیرون میکشد. عمل رضا با موفقیت انجام شده است.
اتفاقات غیرمنتظره : واقعیت این است که تکتک صحنههای مربوط به بازجویی منصور و بهطور خاص مواجههاش با محب، تماشایی و جذاب از کار درآمده است اما اتفاق غیرمنتظره در این قسمت، اقدام ناگهانی مادر منصور بود که بابت قتل دیگر فرزندش صابر، رضایت داد تا دست پلیس خالیتر از قبل شود!
ستاره قسمت : حیرتانگیز؛ این بهترین توصیفی است که میتوان از نقشآفرینی مجتبی پیرزاده در نقش منصور داشت.
قسمت بیست و سوم | در جستجوی یک مدرک
نمای کلی : اصلیترین چالش گردآوری مدرک علیه منصور است. در ابتدای این قسمت از زبان رسول میشنویم که منصور با مدراک فعلی و با توجه به گذشت مادرش از خون صابر، تنها 15 سال حبس بابت سرقت را باید تحمل کند! یکی از فرازهای کلیدی بازجویی از منصور، محب گزارههایی را درباره تعرض پدر منصور به او مطرح میکند که وضعیت روحی او را بهم میریزد. گویی همه چیز به گذشتهای خیلی دوربر مربوط بوده است. تنها امید پلیس به فرشاد است که بهعنوان ساقی مشروب، میتواند چهره منصور را شناسایی کند. نعیم در زندان و در معرض اجرای حکم اعدام است اما قاتل دخترش در آستانه آزادی است!
اتفاقات غیرمنتظره : همچنان بخش اصلی جذابیت سریال مربوط به سکانسهای رودررویی محب و منصور پای میز بازجویی است که لحظههای نابی را رقم میزند اما شوک اصلی داستان مربوط به رضایت ناگهانی خلیل و سمیه میشود؛ رضایتی که حتی 15 سال حبس منصور را هم منتفی کرد!
ستاره قسمت : مجتی پیرزاده همچنان کم نقص و پرقدرت در نقش منصور ظاهر شده اما یکی از لحظههای درخشان بازیگری در این قسمت مربوط به شهاب حسینی است. در جایی که منصور، محب را به اوج خشم میرساند و او ناخواسته گلوی منصور را میفشارد.
قسمت بیست و چهارم | چشم در چشم کفتار
نمای کلی : نعیم تصمیم اش را گرفته و عزمش برای اجرای فکری که در ذهن دارد جزم است. او از رضا میخواهد که هر طور شده رضایت خانواده نریمان را بگیرد تا برای طی کردن مجازات جنبه عمومی جرم به همان زندانی برود که منصور در آنجا بازداشت است. او میخواهد خودش حکم منصور را اجرا کند. حتی خواهشهای لیلا هم برای منصرف شدنش از این تصمیم کارساز نیست.
اتفاق غیر منتظره : همه شرایط مهیا میشود تا نعیم در حمام زندان با منصور باجلان روبه رو شود. او دست خالی به مصاف او میرود. اما منصور غافلگیرش میکند و به یکباره چاقو میکشد او را مزند. نعیم نقش بر زمین میشود و منصور کری خوانیهایش را شروع میکند . ضربه دیگری با چاقو به پیکر نعیم وارد میکند، اما این نعیم است که در نهایت او را از پا در میآورد.
ستاره قسمت : باید این قسمت هم به نام «مجتبی پیرزاده» سند زد. او با تیزهوشی روی دیگری از منصور را در مصاف با نعیم رو میکند و مخاطب را به اوج نفرت از خودش میرساند.
دیدگاهها 1