شهرزاد امیرشاهکرمی| نمایشها و فیلمهای مختلفی با موضوع مهاجرت ساخته شدهاند و هرکدام راوی بخشی از مشکلات فرد مهاجر بودهاند. حالا «قهوه ترک» جدیدترین اثری است که به مصائب مهاجران میپردازد. به بهانه انتشار قسمت ششم «قهوه ترک»، نگاهی داریم به جنبههاای مختلف آن.
به گزارش فیلمنیوز، فیلمنامه سریال «قهوه ترک» نوشته محمد رضاییراد و نغمه ثمینی، روایتی غیرخطی دارد و مدام با رجعت به گذشته، تماشاگر را از زندگی ترانه پیش از اقدام به مهاجرت آگاه میکند.
«گیرم موندیم یه عمر، قلمه هم زدیم خودمونو، زبانمون هم بلبل، هلو هاواریو نهها، بلبل، باز هم لب بازکنیم، نگاه بگردونیم، نمیشه که بهمون نگن اجنبی. حالا اجنبی خوبه، نگن غربتی…» این جملات بخشی از نمایشنامه «این جا کجاست؟» (این متن در سال 1392 به کارگردانی شیوا مسعودی روی صحنه رفت) نوشته نغمه ثمینی است. نمایشنامه مونولوگی است از زبان اعظم دختری چهل ساله در یک فرودگاه خیالی که برای یافتن خوشبختی در آستانه مهاجرت به کشوری دیگر قرار دارد. مضمون مهاجرت چه به اجبار و به دلیل جنگ و شرایط نامساعد زندگی و چه برخاسته از تصمیمی شخصی در متون نمایشی نغمه ثمینی وجود دارد. در نمایشنامه «بچه» این مضمون در بستر جنگ روایت میشود و مهاجرت غیرقانونی و پناهندگی به عنوان یکی از بلایای جنگی گریبان شخصیتهای نمایشنامه را میگیرد.
دو نمایشنامه چهار دقیقه و همان چهار دقیقه به درد و رنج مهاجران میپردازد و حال سریال «قهوه ترک» بر اساس طرحی از این نویسنده، روایتگر داستان دختری است به نام ترانه (سارا رسولزاده) که برای رسیدن به خواستههای خود، به صورت غیرقانونی از مسیر زمینی راهی وان ترکیه میشود تا به نامزدش بپیوندد. شاید بتوان گفت ترانه «قهوه ترک» آنچه را اعظم نمایشنامه این جا کجاست در خیال میپروراند، جامه عمل پوشانده است. یک آشنایی مجازی او را برای رسیدن به اروپا امیدوار کرده است، اما در این مسیر متلاطم، ترانه بارها از خود میپرسد: این جا کجاست؟
فیلمنامه سریال «قهوه ترک» نوشته محمد رضاییراد و نغمه ثمینی روایتی غیرخطی دارد و مدام با رجعت به گذشته، تماشاگر را از زندگی ترانه پیش از اقدام به مهاجرت آگاه میکند. یکی از مؤلفههای پرداخت شخصیت دراماتیک دیدگاه است. دیدگاه هر شخصیت بر انتخابها و کنشهایش تأثیر میگذارد. نویسنده از طریق دیدگاه هر شخصیت، نوع نگاه و جهانبینی او را برای مخاطب آشکار میکند. دیدگاه ترانه به زندگی تلاش برای ترک ایران و رهایی از محدودیتها و رفتن به سوی آزادی است. او برای رفتن از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. بهاینترتیب شخصیتی به نمایش درمیآید که دارای هدف و کنش در متن داستان است.
هر چه داستان جلو میرود، بازخوردهایی از شخصیت اصلی توسط سایر شخصیتها به تماشاگر منتقل میشود؛ ترانه در عین آنکه شخصیتی جنگنده و کنشگر است از سویی سادگی خاصی دارد و از برخی مسائل به طور کلی بی اطلاع است. از ارزشهای انسانی دفاع میکند، اما گاهی برای رسیدن به اهدافش از آنها عدول نیز مینماید. مجموعه این خصایل و ویژگیها میتواند شخصیتی را بسازد که اهل خطر کردن است اما همچون کلیشههای رایج قهرمان زن در سینما و تلویزیون ایران، چندان هم اخلاقمدار نیست و گاهی نیز برای رسیدن به اهدافش میتواند مرزها و ساختارهایی را پشت سر بگذارد. ایده فرعی سکههای طلا میتوانست همین کارکرد را در داستان سریال داشته باشد. به این معنا که بعد جدیدی به شخصیت ترانه بیافزاید. او برای تأمین مخارج سفرش به دنبال پول است و پرستاری از یک پیرمرد متمول را میپذیرد. پسر پیرمرد ادعا میکند ترانه تعدادی سکه طلای عتیقه را از خانه آنها ربوده است. این ایده تعلیقی در داستان ایجاد میکند اما نویسندگان برای گرهگشایی آن به دنبال همان کلیشههای رایج اخلاقمدار میروند و تماشاگر را از مواجهه با شخصیت زنی افسارگسیخته که میتواند اغواگری زنانه را وسیلهای برای رسیدن به هدفش قرار دهد، ناکام میگذارند. بیشک ترانه برای تبدیل شدن به چنین شخصیتی که بستر پرداخت آن در داستان سریال فراهم است، نیازمند ایدههای فرعی قویتری است که شاید باید در ادامه منتظر آن بود.
*عنوان مطلب نام نمایشنامهای از ویلیام شکسپیر است.