صدف فاطمی | فیلم «فریاد زیر آب» را سیروس الوند سال ۱۳۵۶ ساخته. قصهاش یک خطی و روان است. سکانس اول که شروع میشود، مخاطب را تا تا تیتراژ پایانی همراه خودش نگه میدارد. بازیها ساده و خودمانیست. همذاتپنداری مخاطب را برمیانگیزد و با خودش میکشاند به آخر داستان. موسیقی فیلم اثر بابک بیات است. عنوان فیلم هم بر اساس ترانهای از ایرج جنتی عطایی با همان نام «فریاد زیر آب» انتخاب شده. ترانه را داریوش اقبالی خوانده؛ ترانهای که برای داریوشبازها یکی از آنهاییست که به خاطراتشان گره خورده. آن وقتهایی که دلشان از زندگی و ماجراهایش پُر است و پناه میبرند به داریوش که میخواند؛ ضیافتهای عاشق را… خوشا بخشش، خوشا ایثار…
تصور این که دکمه پلی را بزنی و داریوش اقبالی روی تصویر نه صدایش که بازیگریاش را نمایش دهد، برای داریوشبازها یک جای دیگری از لذتِ است. کسانی که تمام این سالها کارنامه کاری داریوش اقبالی را قدم به قدم مرور کرده و با او بزرگ شدهاند، حتما فیلم «فریاد زیر آب»، ساختهی سیروس الوند را دیدهاند؛ فیلمی که از اسمش، تا سکانسهای ماندگارش و در نهایت تیتراژ پایانیش امضای داریوش اقبالی را دارد. عنوان فیلم بر اساس ترانهای از ایرج جنتی عطایی با همان نام «فریاد زیر آب» انتخاب شده و ترانه را داریوش خوانده؛ ترانهای که برای داریوشبازها یکی از آنهاییست که به خاطراتشان گره خورده. به غمها و شادیهایشان. دورهمیها و گعدههایشان با رفقا.
آن وقتهایی که دلشان از زندگی و ماجراهایش پُر است و پناه میبرند به داریوش که میخواند؛ ضیافتهای عاشق را… خوشا بخشش، خوشا ایثار… بعد هم اگر فیلم «فریاد زیر آب» را دیده باشی، چشمانت را میبندی و سکانسهای فیلم جلوی چشمهایت رژه میروند و باقی این حال و این احوال را هم که همه میدانیم و تجربهش کردهایم. میگویند آدم روزهایی که دلش از دنیا خیلی گرفته، به همین لحظهها و همین چیزها چنگ میزند که بیاید بالای آب نفس بگیرد. و برای ما فیلمدوستها و سینمابازها، چقدر این لحظهها و این سکانسها زیاد است. وقتی این سکانسها گره میخورد به صدای ماندگار خوانندهای که در بزنگاههای بسیاری برایمان پناه بوده، همه چیز یک جور دیگر است. یک جوری که کلمه ابتر میشود برای توصیفش.
فیلم «فریاد زیر آب» قصه مردی به نام عزت با بازی داریوش اقبالی را روایت میکند که به دلیل مشاجره با پدر خانه را ترک میکند و میزند به دل خیابان. شبها در تعمیرگاه ماشین میماند و روزها از راه دزدی، امرار معاش کند. یک روز دست بر قضا مشغول دزدیدن ضبط یک ماشین بوده که پلیس از راه میرسد و در گریز و فرارش از دست پلیس، سر از یک باشگاه بیلیارد در میآورد. به طور اتفاقی دوست جدیدش مرتضی با بازی بهروز بهنژاد را آنجا میبیند. مرتضی به مریم با بازی شهره صولتی، خواهر عزت علاقه دارد و عزت دلبسته دختری به نام آذر است. این عشق ضربدری سر از ماجراهای عجیبی در میآورد و مخاطب درگیر قصهای میشود که هزار تویی پیچیده دارد. قصه عشق. داستان دلبستنهای آدمیزاد به دیگری. یکی که یکی را دوست دارد و آن یکیِ، یکی دیگر را دوست دارد و هزار و یک اتفاق عجیب سر راهشان قرار میگیرد.
هنر سیروس الوند همین درگیر کردن مخاطب با قصه است. ساخت آثار سینمایی که همهشان یک ویژگی مشخص و بارز دارند؛ قصهگویی. او سال ۱۳۹۵ در مصاحبهای گفته که «قصهگویی در سینما نه تنها بد نیست بلکه از عناصر حتمی و لازم یک اثر است. در حال حاضر بسیاری سینمای قصهگو را میکوبند و قصه تعریف نکردن را نوعی، روشنفکری و سینمای پیشرو میدانند.» او همچنین درباره «فریاد زیر آب» تاکید کرده که «فیلمی اجتماعیست و برخلاف قاعدههای تماشاگرپسند بودنش و حضور یک خواننده معروف اصلا تجاری نیست. امتیاز این نوع فیلمها این است که نسبت به جامعه بیتفاوت نیستند و دیدگاه دارند. جامعه چیزی جز مسائل، مشکلات، آرزوها و حسرتهای آنها نیستند و فیلمهای اجتماعی باید ثبت این وقایع و مسائل باشند.»
قصه «فریاد زیر آب» یک خطی و روان است. سکانس اول که شروع میشود، مخاطب را تا تا تیتراژ پایانی همراه خودش نگه میدارد. بازیها ساده و خودمانیست. همذاتپنداری مخاطب را برمیانگیزد و با خودش میکشاند به آخر داستان؛ که بالاخره سرنوشت عزت چه میشود و آذر به کجا میرسد.با این که فیلم یک ستارهی خواننده دارد اما داریوش جای درست خودش ایستاده و بازیاش را در مقام انسانی نمایش میدهد که قربانی اتفاقهای رایج زندگی شده. دغدغهای که سیروس الوند روایتش میکند، راوی فضای متفاوتی از جامعه است. فیلمی اجتماعی که قصهای معمولی دارد و از اتفاقی میگوید که همین امروز بعد از گذشت چهل و اندی سال از ساخت و اکران فیلم، هنوز هم هستند کسانی که درگیر آن روایت و آن دغدغه شوند. و این خاصیت فیلمهاییست که تاریخ انقضا ندارند و سالها بعد هم میتوانند مخاطب را پای خودشان نگه دارند.
موسیقی فیلم «فریاد زیر آب» را بابک بیات ساخته و همانطور که بالاتر گفتیم ترانهاش را ایرج جنتی عطایی سروده. انگار همه چیز این فیلم یک ترکیب برنده است. سکانسها یکی پس از دیگری پیش میروند. قصه عزت و مرتضی و مریم و آذر شکل میگیرد؛ در جدال بین عشقهایی که پیش آمده، دوست داشتنهایی که نیست، بندهایی که بُریده شده و چنگهایی که آدمیزاد را به زندگی نگه میدارد. میرسی به تیتراژ پایانی و صدای داریوش در تمام سرت میپیچد و با خودت تکرار میکنی؛ خوشا مُردن، خوشا از عاشقی مُردن…
کاناپه: قسمت سیویکم |فیلم: فریاد زیر آب | کارگردان: سیروس الوند | نویسنده: سیروس الوند |تهیهکننده: رضا نورستهفر | بازیگران: داریوش اقبالی، شهره صولتی، فرزانه تاییدی، بهروز بهنژاد، کیومرث ملکمطیعی و… |موسیقی: بابک بیات | خواننده: داریوش اقبالی | آی ام دی بی 6.2 :از 10